موضوعات مرتبط: عکس نوشته ها ، نکته های مفهومی ، ،
برچسبها:
وقتی قرار است با هم زندگی کنیم ،
باید برای آرامش هم تلاش کنیم.
موضوعات مرتبط: نوشته ها ، ، عکس نوشته ها ، نکته های مفهومی ، ،
برچسبها:
تنهای تنها بود.
هیچ کس به غیر از اون خونه نبود خیلی گرسنه بود و هوار راه انداخت.
هیچ کس به دادش نرسید تا اینکه یکی از همسایه ها دلش سوخت و از بالای دیوار بهش غذا داد.
وقتی غذا رو خورد دیگه ساکت شده بود ، اونقدر که وقتی رفتیم خونه ، هر چقدر صدایش کردیم هم جواب نداد.
فکر کردیم خوابیده.وقتی رفتیم نزدیکش دیدیم خوابیده البته برای همیشه.
آخه مگه یه سگ چه گناهی داشت که غذای مسموم بهش دادن.
موضوعات مرتبط: نوشته ها ، داستان های کوتاه ، ،
برچسبها:
امروز از پشت سر صدایی مرا به ایستادن وا میداشت،پیرزنی کمک می خواست
به عقب برگشتم دستانش میلرزید امّا صدای رسایی داشت می خواست زنبیلش را برایش بیاورم
امّا من پیر زن را به امان خدا رها کردم و گفتم عجله دارم و دیرم شده .
لبخند پیرزن روی صورتش ماسید امّا دستان دیگری به کمک او آمدند ،
استادم بود ...
همان استادی که برای رسیدن به کلاسش عجله داشتم
و من در زیر نگاه های استاد ذره ذره آب شدم تا دیگر دل هیچ بنده ای را نشکنم .
موضوعات مرتبط: نوشته ها ، داستان های کوتاه ، ،
برچسبها:
.: Weblog Themes By Pichak :.